Nonsensically Boring & Useless Blabbers

  • In preparation of Logan, time to brush up and read it again.

  • I have never claimed to have the slightest understanding of people or what they do. I however can appreciate some parts. One particular habit I find absurd is the obsession with quotes and these so called motivational sentences. May be it is the dullard in me but why would “Stop being sad, be happy” end…

  • Walter Joseph Kovacs AKA Rorschach

  • If only it were that easy to write here.

  • State of Secrecy or Privacy?

    چیزی برای مخفی کردن ندارم. شاید یه چیزهایی رو به هر کسی نگم ولی تلاش عجیب و غریبی هم برای مخفی کردن هیچ بخشی ار زندگیم نکرده‌ام و نخواهم کرد. نه چیز جذابی توش هست که کسی بخواد ازش سردربیاره، نه اطلاعات حیاتی‌ای که ادامه‌ی بقای بشریت بهش بستگی داشته باشه دست منه. ولی، حجم…

  • من نه منم، نه من منم

    ۱- آذرماهه، تلفن زدم به «م»: – سلام، خوبی؟ دلم برای جفتتون تنگ شده‌ها. سرتون یه کم خلوت شد بگو ببینمتون. – باشه. اسفند شده، تولدشه. – سلام، خونه‌ای امروز؟ دو – سه دقیقه کارت دارم. – آره تو راهم. می‌رم، هدیه‌اشو می‌دم بهش. باز هم می‌گم که خیلی وقته جفتتونو ندیدم. نوروزه، سه بار…

  • I miss you like hell, with every dysfunctional unhealthy cell in my rotting body.

  • Boring, not fun most of the times, grumpy, moody and overall worst companion one could ever possibly have. That’s me.

  • What I did instead, was drowning myself into work.

  • بابا یکی یاد این دهن بی صاحب مونده‌ی منو گل بگیره دنیایی رو راحت کنه. هی من میگم ضد اجتماعم، مردم گریزم، نفهمم، حرف زدن بلد نیستم، تا یکی باهام خوش اخلاقی می‌کنه پاچه‌اشو می‌گیرم، هی یکی پیدا می‌شه می‌گه نه. الان اومدم گند پریشبمو درست کنم، همچین ریـدم که با گه خوردن حقیقی هم…