نویسنده: kaambiz

  • نوشته بدون عنوان 1317

    شخص باید چه قدر مفلوک و حقیر باشه که خواب ببینه با کسی که بیست سال پیش هم بهش محل نمی‌ذاشت، چه برسه به الان، رفته بیرون. از اون بدتر؟ کل رویای! مورد نظر به این سیر بشه که از این سر شهر بره اون سر شهر تا چیزهایی که طرف مقابل می‌خواد را جمع…

  • ثبات قدم در سقوط به انتهای دره

    چندسال پیش به توصیهٔ مشاور محترم وقت شروع کردم به ثبت غلط‌هایی که در روز می‌کنم و در پایان وضعیت روحی روز مربوطه.حاصل گزارش‌های سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴ شد این فاجعه.

  • جاسوسی که منجمد شده بود

    جاسوسی که منجمد شده بود

    یکی از احمقانه‌ترین و مضحکترین ترجمه‌های اشتباه عنوان فیلم The Spy Who Came in from the Cold بوده که بعدتر این قدر مصطلح شد که حتی کتاب اصلی هم با همین ترجمهٔ کاملا اشتباه ترجمه و منتشر شد: جاسوسی که از سردسیر آمد فیلم سال ۱۳۴۴ ساخته و اکران شده. همون سال‌ها هم در ایران…

  • The Complete Witcher

    The Complete Witcher

    سنگ بزرگم برای این زمستان (با توهم واهی این که زنده بمانم). برای بار سوم شروع کردم به خواندن The Witcher این دفعه نسخهٔ موسوم به The Complete Witcher که هشت کتاب در یکیست: نهصد و پنجاه و یک هزار و سیصد و پنجاه کلمه.

  • نکبت از سرتاپای هوا می‌باره که عادی شده. نکبت به ثانیه به ثانیهٔ زندگی من جذب می‌شه که این هم عادی شده منتها عادت نکرم هنوز.

  • ۳٫۳

    ۳٫۳

    زندگیم که هرگز روی خوشی نداشته، در چهار- پنج سال اخیر روی بدتری هم نشان داده. با حداقلی بودن هر نوع تعامل اجتماعی- بشری تا در عمل عدم وجود love life کنار آمده بودم (کنار که یعنی پذیرفتم همینه که هست) که شد ۱۴۰۱ و دنیا متوقف شد. چراییش که واضحه ولی بماند که هرچه…

  • “In the face of madness, rationality was powerless” Liu Cixin, The Three-Body Problem

  • مستهلک، مستعمل، قراضه

    دو سال پیش مجبور شدم پس‌انداز ده سالم (بله ۱۰ سال) را یک جا خرج خرید کامپیوتر جدید کنم. بخش مهم ابزار کارم است و نان‌‌آور. ارزانترین گزینهٔ ممکن هم تهیه شد. بخش دیگر ابزارم گوشی موبایله. ایشان در آستانهٔ ورود به هفتمین سالگردشان ریق رحمت را سر کشیدند. البته همان روز اول هم آش…

  • هجده ماه اخیر به جرات بدترین دوران عمرم بوده. فشار فراوانی که از هر سو وارد شد و کماکان ادامه داره. پرت شدم داخل تونل بی‌پایانی که امیدی حتی واهی به دیدن نوری کمسو درش نیست.