• Quantum of Solace

    ·

    در زندگی بعضی چیزها هست که نه می‌توان درباره‌یشان جرف زد و نه می‌توان حرف نزد. بعضی روزها، البته چیزهایی هست که نمی‌دانی چیستند و چرایند. و شاید هرگز هم نفهمی.

  • کفاره

    ·

    Welcome to Sesame Street, kids. Today’s word is ‘expiation’.

    به تحملش می ارزید, به 6 سال تحمل از آخرین باری که فیلمی رو به کارگردانی Frank Darabunt دیدم کاملا می ارزید. دارابانت در The Mist بازگشت باشکوهی داشت.

    اگه فیلم رو ندیدید اینجا به بعد رو نخونید اگر نمی خواهید داستان لوث بشه.

    تا دقیقا پایانی فکر می کنی داری یکی از همین Horrorهای معمولی رو نگاه می کنی ولی اون سکانس لعنتی آخر کل روزت رو خراب می کنه.

  • صبح سگی!

    ·

    حساسیت بهاره ات زده باشه بالا, یک نکبتی هم بهت گیر داده باشه, شب قبلش هم نهایتش یک ساعت خوابیده باشی, داتک هم طبق معمول جفتک بپرونه نتیجه اش میشه پاچه گیری از نوع حاد. جوری که کم مونده بری جلوی آینه پاچه خودت رو هم بگیری.

    عوضش روز قبلش Gone baby gone رو دیدم که لذتی دوچندان داشت که بعدا خواهم نوشت درموردش.

  • افزونه جلالی برای وردپرس – نسخه 4.0

    ·

    قبلا گفتم که نسخه 4.0 این افزونه منتشر شده. خوب مهمترین تغییری که کرده (به غیر از چیزهایی که خود بچه ها گفته اند) رفع مشکل با ویرایش Permalink هست.

    خوشحالیم.

  • Wp-Jalali V4.0

    ·

    طبق اینجا نسخه 4.0 منتشر شده ولی تا الان (ساعت 5:15) هیچ جای دیگه خبری نیست. تست می کنم, تغییراتی مشاهده شد میگم.

  • امور دوزخی

    ·

    دیوانه وار عاشق این فیلمم, این که خودت نباشی, نه که نخوای نتونی, نذارن که خودت باشی دستمایه ی خوبی برای فیلمه اما اینکه هر دو قطب داستان همچین وضعیتی داشته باشند کار رو پیچیده می کنه.
    اینجا با پلیسی طرفیم که سال هاست به عنوان مامور مخفی داره فعالیت می کنه و یکی از همدوره هاش که اصلا به قصد جاسوسی  وارد نیرو شده. بازی از این وحشتناکتر که هر دو میشن مسئول شکار اون یکی؟

    عذابی بدتر از زنده موندن برای مینگ هست؟ ویلیام موناهان و اسکورسیزی موقع بازسازی مرگ رو براش انتخاب کردند ولی گمانم مرگ کمترین تقاصی بود که می شه برای همچین کسی در نظر گرفت.

    یه توضیح در مورد اسم فیلم:
    اسم اصلی فیلم ( Infernal affairs) بازی زبانی جالبیه با Internal affairs (امور داخلی – رسیدگی به تخلفات مامورین پلیس). برای اینکه هم معنی بهم نخوره هم تقریبا بشه اون بازی رو حفظ کرد من امور دوزخی رو بیشتر ترجیح میدم به امثال امور جهنمی.

  • You know, squeezin’ that watch won’t stop time

    ·

    قطار 3:10 به یوما (+imdb) یکسره عرصه تاخت و تاز راسل کرو (+imdb) است و بس. کریستین بیل (+imdb) این وسط برعکس بیشتر مواقع فرصت کار خاصی رو نداشته, نه خودش نه شخصیتش توی فیلم از هیچ نظر حتی به گرد خاکی که کرو پا می کنه نمی رسند.

    این وسط یه چیز دیگه هم فیلم رو دیدنیتر (در اصل شنیدنیتر) کرده, موسیقی متنی که مارکو بلترامی (+imdb) ساخته.

  • چرا اینقدر زیاد از Scrubs خوشم میاد؟

    ·

    خیلی ساده است, هر وقت می بینمش, هر وقت JD رو می بینم رابطه اش با Turk, رویاهای بامزه اش, برادر بزرگش Dan, مرشدش دکتر Cox و باقی چیزهاش قبل از هر چیزی یاد خودم می افتم. یاد اینکه چه قدر دوست داشتم و دارم هنوز هم مثل JD و Turk از نظر مغزی بچه باشم, یاد اینکه برادر بزرگ منم دست کمی از Dan نداره, یاد اینکه منم چه قدر دلم می خواد یه نفر همیشه باشه که اشتباهم رو بکوبه توی صورتم (دیگه اسم دخترونه رو نیستم, اون مخصوص خود JD و Coxاه).

    بگذریم, دلایل اصلیتر ایناست:

    Zach Braff, غر ممکنه بتونم کس دیگه ای رو جای برف تصور کنم چه بازی فیزیکیش چه لحن Narration گفتنش که البته بسیار با حضور فیزیکش هماهنگه.
    اعتنای قابل تحسین به کودک درون, JD و Turk عملا بچه اند.
    و مهمترین دلیل: John C. McGinley, مسلسل دیالوگ هاش رو که به سمت JD و Kelso می گیره نمی تونم از غلت زدن روی زمین طفره برم.

    Bill Lawrence عزیز بسیار ازت ممنونم برای این (تا حال التحریر) 145 قسمت فوق العاده.