دسته: شیزوفرنی
-
I have never claimed to have the slightest understanding of people or what they do. I however can appreciate some parts. One particular habit I find absurd is the obsession with quotes and these so called motivational sentences. May be it is the dullard in me but why would “Stop being sad, be happy” end…
-
State of Secrecy or Privacy?
چیزی برای مخفی کردن ندارم. شاید یه چیزهایی رو به هر کسی نگم ولی تلاش عجیب و غریبی هم برای مخفی کردن هیچ بخشی ار زندگیم نکردهام و نخواهم کرد. نه چیز جذابی توش هست که کسی بخواد ازش سردربیاره، نه اطلاعات حیاتیای که ادامهی بقای بشریت بهش بستگی داشته باشه دست منه. ولی، حجم…
-
من نه منم، نه من منم
۱- آذرماهه، تلفن زدم به «م»: – سلام، خوبی؟ دلم برای جفتتون تنگ شدهها. سرتون یه کم خلوت شد بگو ببینمتون. – باشه. اسفند شده، تولدشه. – سلام، خونهای امروز؟ دو – سه دقیقه کارت دارم. – آره تو راهم. میرم، هدیهاشو میدم بهش. باز هم میگم که خیلی وقته جفتتونو ندیدم. نوروزه، سه بار…
-
صورتمو بهم پس بده!
Rorschach’s Journal. October 12th, 1985: Dog carcass in alley this morning, tire tread on burst stomach. This city is afraid of me. I have seen its true face. The streets are extended gutters and the gutters are full of blood and when the drains finally scab over, all the vermin will drown. The accumulated filth…
-
میراث
سلام، پدربزرگی که هیچ وقت ندیدمت. ببخشید تقصیر من نبود که شما ۱۰ سالی قبل از ورود بنده به دنیا تصمیم خروج از آن را گرفتید. امیدوارم که خوش باشید، حال من را لطفا نپرسید که خودتان بهتر میدانید چه شاهکاری زدهاید. من تنها یک سوال از شما دارم: اگر من نخواهم که از شما…
-
خواب
شده بزرگترین حسرت این ماهها که نه، این سالها. آرزو مانده به دلم که یک هفتهی پشت هم (فقط یکی) شبی بیشتر از ۷ ساعت (و با خیال راحت) بخوابم. یادم نیست که از سال ۸۰ به بعد سه شب پشت هم همچین خوابی داشتهام، ۱۲ که میشه، به زور دراز میکشم روی زمین، از…
-
کایزر شوزه
وربال: کایزر شوزه کیه؟ مثل این که ترکه. بعضیا میگن پدرش آلمانی بود. هیچ کس باور نداشت که واقعیه. هیچ کس ندیدتش یا کسی رو نمیشناسه که مستقیم براش کار کرده باشه. ولی اینکه کوبایاشی بگه، هرکسی میتونسته براش کار کرده باشه. هیچ وقت نمیدونی. قدرتش همین بود. بزرگترین حیلهی شیطان این بود که دنیا رو…
-
این از طرف متیلداست
ستنسفیلد: از این لحظههای آروم قبل از طوفان خوشم میاد. منو یاد بتهوون میاندازه. میشنوی؟ مثل وقتیِ که گوشتو میذاری روی چمن و صدای رشد کردنشو میشنوی، صدای حشرهها رو میشنوی. از بتهوون خوشت میاد؟ مالکی: جدا نمیتونم بگم.