برداشت اول:
آقای 1 به آقای 2 اعتماد داره.
آقای 1 یکی از کارهای مهمش رو میده که آقای 2 انجامبده.
آقای 2 مدت به نسبت زیادی رو در انجام اون کار موفق نشون می ده.
آقای 2 بعد از اون مدت نسبتا زیاد از اعتماد آقای 1 سواستفاده می کنه.
آقای 1 پیش خودش میگه: خوب مهم نیست, حتما سهوی بوده.
برداشت دوم:
آقای 1 به آقای 2 اعتماد داره.
آقای 1 یکی از کارهای مهمش رو میده که آقای 2 انجامبده.
آقای 2 مدت به نسبت زیادی رو در انجام اون کار موفق نشون می ده.
آقای 2 بعد از اون مدت نسبتا زیاد از اعتماد آقای 1 سواستفاده می کنه.
آقای 2 متاسفانه بین باقی همکاران اون پروژه محبوبیت داره.
آقای 1 مطمئنه که این خطا سهوی نبوده.
آقای 1 تصمیم می گیره کار دیگه ای بکنه.
آقای 1 تظاهر می کنه که از خطای آقای 2 گذشت کرده.
آقای 2 دوباره سواستفاده می کنه, این بار یه خورده بزرگتر.
آقای 2 این بار یه اشتباه دیگه هم می کنه.
بار قبل جوری ترتیب کار رو داده بود که می تونست برای خودش راه فرار پیدا کنه.
آقای 2 ولی این بار راه فراری نداشت.
آقای 1 به هدفش رسید, هرچند با ضرری وحشتناک ولی قابل جبران.
پی نوشت1:
هرگونه شباهت بین این نوشته و افراد حقیقی, کاملا عمدی بوده و همه گونه قصد و غرضی در آن مستتر است.
پی نوشت2:
این نوشته همه گونه ربط و ارتباطی با وقایعی که اخیرا بر سر من و دوستانم آمده دارد.
پی نوشت 3:
در مورد BMC فعلا هیچ گونه توضیحی ندارم. باقی دوستان توضیحات خوبی داده اند که بهتره بهشون رجوع کنید. ولی به محض درست شدن اوضاع همه چیز را افشا خواهم کرد.