نویسنده: kaambiz

  • I wish I could surrender my soul

    I guess it’s time I run Far, far away find comfort in pain All pleasure’s the same It just keeps me from trouble Hides my true shape like Dorian Gray I’ve heard what they say But I’m not here for trouble It’s more than just words It’s just tears and rain

  • وقتی از وردپرس ۲.۵ حرف می زنیم, از چه حرف می زنیم؟ – قسمت دوم

    توی پست قبلی به چند تا تصویر از وردپرس جدید بسنده کردم, این دفعه مهمترین تعییراتی رو که دیدم فهرست می کنم. داشبورد (پیشخوان) شما از این به بعد بدون نیاز به هیچ افزونه ای قابل تغییره, یعنی چی؟ یعنی اینکه خیلی راحت می تونید فیدهایی که توی داشبورد شما فهرست میشند رو عوض کنید:…

  • وقتی از وردپرس 2.5 حرف می زنیم, از چه حرف می زنیم؟

    قبلا گفتم که خودم دارم از وردپرس 2.5 (نسخه بتا البته) استفاده می کنم. مهمترین تغییراتی که کرده (البته غیر از تغییرات زیرساختی) عوض شدن کلی ظاهر بخش های مدیریتیه. این صفحه ورود: داشبورد: صفحه نوشتن: صفحه مدیریت نظرها: صفحه مدیریت افزونه ها: و صفحه کاربران:

  • my new whatever

    انتقال آخرین فایل هم داره تموم میشه, چند ثانیه و بعدش همه چیز رو آوردم اینور. مثل همیشه یه تشکر از علی و البته از شهرام.

  • wordpress 2.5

    صدای ما را همینک از وردپرس 2.5 می شنوید. بزرگترین تغییر عوض شدن پنل مدیریته. نکته مهم کار کردن Wp-jalali است. باقی موارد سر فرصت.

  • Today

    از دیشب مدام با خودم می گفتم فردا از کله‌ی سحر می شینم کارهامو تموم می کنم راجت بشم. الان فرداست، از کله‌ی سحر هم نزدیک به 8 ساعت گذشته. دست به هیچی نزدم. خسته نباشم.

  • Goodbye my old friend

    عزیزم، بهتر بگویم عزیز سابقم، اینک که این ها را برایت می نویسم نزدیک به دو ماه است که از تو جدا گشته ام. بگذار صادقانه اعتراف کنم که در این نزدیک به دو ماه روز و شبی نبوده که به فکر تو نباشم، به فکر آن پانزده سال نفرت انگیزی که با هم گذراندیم،…

  • Vertigo

    بسی لذت بخش است که مسیول چیزی باشی در عین حالی که مسیولش نیستی. «از وصیت های یک پدر به پسرش, جلد ۷۸۹۲۴۵۷۸ام – صفحه ۲۲۲۱۴۷۸۹۰۰۴2»

  • Time goes by so slowly!!!!!!!!!!!!!!!

    ساعت 9 صبح پامیشی چونان فرزند اسنان وارد بانک می شوی. خیلی متمدن وار میری از دستگاه شماره می گیری. شماره‌ی 420- 223 نفر در انتظار! بانک محترم چهارده باجه دارد که تنها یک باجه‌ی آن کار می کند.صدای بلندگو بلند میشه: شماره‌ی 184 به باجه‌ی 3. ساعت میشه حدودای 10:30، دوباره صدای بلندگو بلند…

  • Every breath you take

    هر نفسی که می کشی نه تنها هوا رو کثیفتر می کنی که اعصاب بقیه رو هم خورد می کنی. «از وصیت های یک پدر به پسرش, جلد 78924578ام – صفحه 222147890041»