نویسنده: kaambiz
-
Boring, not fun most of the times, grumpy, moody and overall worst companion one could ever possibly have. That’s me.
-
What I did instead, was drowning myself into work.
-
بابا یکی یاد این دهن بی صاحب موندهی منو گل بگیره دنیایی رو راحت کنه. هی من میگم ضد اجتماعم، مردم گریزم، نفهمم، حرف زدن بلد نیستم، تا یکی باهام خوش اخلاقی میکنه پاچهاشو میگیرم، هی یکی پیدا میشه میگه نه. الان اومدم گند پریشبمو درست کنم، همچین ریـدم که با گه خوردن حقیقی هم…
-
گل باید گرفت در اینجا و دهان مالکش را.
-
They say “Death comes in threes”, in my case it just winks in threes.
-
Long time, no …err… well, no nothing!
-
چیزها
در زندگی بعضی چیزها هست که نه میتوان دربارهیشان جرف زد و نه میتوان حرف نزد. بعضی روزها، البته چیزهایی هست که نمیدانی چیستند و چرایند. و شاید هرگز هم نفهمی.
-
نقطه؛ سر خط ته خط سرِ تهِ خط. نقطه بی نقطه!؟
-
صورتمو بهم پس بده!
Rorschach’s Journal. October 12th, 1985: Dog carcass in alley this morning, tire tread on burst stomach. This city is afraid of me. I have seen its true face. The streets are extended gutters and the gutters are full of blood and when the drains finally scab over, all the vermin will drown. The accumulated filth…
-
راقم مفلوک این سطور، در انتظار وصول دعوتنامهی درک است. سالهاست انتظار آن را میکشد، آن قدر که گاهی فراموشش میشود که مدتهای مدیدیست که تنها هدف زنده بودنش همان است.