نویسنده: kaambiz
-
روتینِ رقتانگیزِ زمستانی
عاشق زمستانم، نه به خاطر سرد بودنش (که موهبتیست به جای خودش) که به خاطر قهوه خوردنهای شبانه و باز کردن پنجره و بخار از دهن بیرون زدن نیمه شبانه. عاشق اینم که نیمه شب کنار پنجره باز و ماگ بزرگ (بزرگ!) قهوه (یا شیر کاکائو) بشینم و مزخرفترین چیزهای ممکن را ببینم. برای زمستان…
-
سه روز کندور!
-
Sherlock
با درود به روح پر فتوح سر آرثر کانن دویل که مخلوقش بر فراز زمان میدرخشد و با ادای احترام به BBC که هیچ چیز را تلف نمیکند.
-
راز ریش انبوه: ریشتراش خراب
-
سردرد، چشمدرد، اینا به کنار بیست صفحه مزخرف باید مینوشتم که بدیهیست که ننوشتهام.
-
میراث
سلام، پدربزرگی که هیچ وقت ندیدمت. ببخشید تقصیر من نبود که شما ۱۰ سالی قبل از ورود بنده به دنیا تصمیم خروج از آن را گرفتید. امیدوارم که خوش باشید، حال من را لطفا نپرسید که خودتان بهتر میدانید چه شاهکاری زدهاید. من تنها یک سوال از شما دارم: اگر من نخواهم که از شما…
-
خواب
شده بزرگترین حسرت این ماهها که نه، این سالها. آرزو مانده به دلم که یک هفتهی پشت هم (فقط یکی) شبی بیشتر از ۷ ساعت (و با خیال راحت) بخوابم. یادم نیست که از سال ۸۰ به بعد سه شب پشت هم همچین خوابی داشتهام، ۱۲ که میشه، به زور دراز میکشم روی زمین، از…
-
ROTK
Return Of The K[..] هرفحشی (یا واژهای) که دلتون خواست بذارید جای [..]. پدرم دراومد، ولی برگشتم.