دسته: شیزوفرنی
-
Vi Veri Veniversum Vivus Vici
Good evening, London. Allow me first to apologize for this interruption. I do, like many of you, appreciate the comforts of every day routine- the security of the familiar, the tranquility of repetition. I enjoy them as much as any bloke. But in the spirit of commemoration, thereby those important events of the past usually…
-
آبنبات میوهای
– خوب, چهارتا از پنج تا دکتر موافقن که من راست راستی خلم. تلخی بعد از استفراغ رو که حتما تا الان تجربه کردید؟ مزهاش با هر تلخی دیگهای فرق داره, عملا بدتره ولی یه حس خوبی بهت دست میده, حس اینکه بالاخره خالی شدی، راحت شدی. تلخیای که البته با هیچ چیزی هم برطرف…
-
تنها در خانه – ۱۳۸۷
ساعت ۳ صبح که از زور تشنگی بیدار میشی و میری توی آشپزخانه که آب بنوشی. بوی کباب همه جا پیچیده، اول فکر میکنی از آثار خوابیدن بعد از چهار شبانهروزه، یه کم میگذره یادت میاد که خودت دیشب کباب خوردی و بو حتما از دهن خودت داره میاد بیرون. همینجور در حال پیشروی به…
-
There and back again
این پست تنها به منزلهی تشکر از دوستی عزیز است که منتی بزرگ بر سر بنده نهاد. الهسار گرامی، چاکریم دربست. برگشتم روی Domian مزخرف خودم.
-
لیاقتی که ندارم
به طور خلاصه: Some people do not deserve good tings, I do not deserve anything at all. As someone who has sabotaged everything in his life I do not have right to think about someone else. Sorry I’m just a jerk.
-
لعنت به بک آپی که نیست!
دقیقا لعنت به بک آپی که گرفته بودم و الان نیست و نابود شده. من و شهرام تحقیقا و تقریبا رکوددار طرحهای نافرجام دنیا هستیم. چه طرحهای مشترک، چه طرحهای شخصی. تا همین الان گمانم نزدیک به ۴۰-۵۰ تا پروژه داشتیم که در مراحل مختلف نابود شدند. یکیشون که خیلی هم دوستش داشتم (و هنوزم…
-
So long baby, so long
فرزندم, بسی بلاهت می طلبد در تاریکی مطلق و گرمای جانفرسا, زیر نور لپ تاپ تق تق بر دکمه ها بکوبی! «از وصیت های یک پدر به پسرش, جلد ۷۸۹۲۴۵۷88۸ام – صفحه ۲۲۲۱۴۷۸845748435۴۱»
-
خسته ام؟
چند روز دیگه کارهای اینجا با کمک ها و زحمت های فراوان شهرام (دوستم، برادرم، استادم) تموم بشه، یه کم استراحت و بعدش دوباره بپرم روی اینورش. بعد برم سراغ اون یکی، بعدش اون یکی و الخ! اینم شده زندگی ما.
-
جنون
یهو می زنه به سرت همین میشه دیگه. مردشور ببره برنامه ریزی سه-چهارماههات و خودت رو با هم. حقته که گیر کنی توی این اتاق مزخرف این هتل مزخرتر وسط این ترکیهی مزخرفتر از همه.